نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
مگر وصال تو را یابم و نمی یابم
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز بس که از تو فغان می کنم به هر محراب
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
مکن جفا که جفای تو برنمی تابم
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم